ای آفتاب برج امامت طلوع کن
کز پرتو رخت شود آفاق پر زنوز
افکن بسات قسط و عدالت ز راه لطف
پر شد تمام روی زمین فتنه و فجور
عمرم تمام گشت ز هجران روی تو
ترسم شبها به خاک برم آرزوی تو
آنگاه که روی ماه تو از دیده شد نهان
عشاق را همیشه بود دیده سوی تو
فرج مولا صلوات
غایب ما وقتی بیاد کسی تو غربت دیگه نیست
بوی غریبی نمی یاد تمام حرفها عاشقی است
غایب ما همیشه هست اگه تو چشم کسی نیست
مثل هوای رو به عشق جایی نیست تو قلب عشق
حرفهای دلتنگی یو بد هرز میشه آب روون......
از توی قاب خاطره حافظه اش می یاد بیرون
گلهای قالی گل می دن نقاشیها جون می گیرن
تو کوچه های لحظه ها خوبها میان, بدا میرن
میاد تو جمع عاشقان میاد میون لاله ها
روزی از راه می رسه غایب تو غایب ما
دوباره پلک دلم می پرد نشانه چیست؟
شنیده ام که می آید کسی به مهمانی